کودکی
دلتنگ کودکیم
لحظه لحظه هایش
بازی هایش . شادی هایش
قهر و آشتی هایش
دوستی های کودکی
هم بازی های کودکی
شیرینی چوب آبنبات هایش
میخندیم و از آ ن خنده همه دنیا از آن ما بود
قهر میکردیم و قرارمان تا قیامت بود
همان لحظه قیامت بود و دوباره خنده و دوباره دوستی
حالا چه شده
لحظه های کودکیمان چه شده
بازی و شادی هایمان را به کجا گم کرده ایم
دوستی هایمان را غبار گرفته
هم بازی هایمان را فراموش کرده ایم
شیرینی حس نمی کنیم
حس نمیکنیم حتی با همان آبنبات ها
نمی خندیم
نمی خندیم حتی با یاد آ لحظه هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۱ ساعت 11:16 توسط مناجون
|